
به گزارش پایگاه خبری پیک چاپار: خواجه مسعود قمی از بزرگان و شاعران برجستۀ سده نهم هجری است که محل تولد و زندگی وی شهر قم بوده است. لیکن به عللی که در اشعار خود نیز بدان اشارت کرده است به ولایت خراسان کوچیده و در دستگاه میر علی شیر نوایی وزیر سلطان حسین بایقرا از پادشاهان سلسله تیموریان، مقامی درخور احترام کسب کرده است.
همان طور که گفته شد در زمان سلطان حسین میرزا به خراسان بزرگ و شهر هرات رفت و بفرموده ی ایشان وقایع زمان این پادشاه ادب پرور و هنردوست را در سلک نظم در آورده و آن کتاب از دوازده هزار بیت متجاوز است.
دفتر شعر تاریخ منظوم دوران سلطان حسین بایقرا که حدود دوازده هزار بیت شعر دارد که متاسفانه در حال حاضر اثری از آن دیده نمیشود.
در مجالس النفایس آمده که خواجه مسعود در شهر هرات فوت کرده و مزارش در جوار پیر سیصد ساله است. در این کتاب از تاریخ درگذشت او سخنی به میان نیامده است، لیکن با توجه به تاریخ تألیف آن یعنی سال 896 قمری به طور قطع میتوان گفت وی قبل از این تاریخ فوت کرده است.
خواجه مسعود که از جمله اعیان قم است، در شعر او را مرتبه عالی است و مثنوی بسیار گفته از جمله یوسف و زلیخا و مناظره ی شمس و قمر مناظره ی تیغ و قلم او مشهور است.
وی که به سبک نظامی بلند آوازه شاعری نمود، صاحب منظومههای عاشقانۀ شمس و قمر و یوسف و زلیخا است. به مناسبت فرارسیدن نوروز باستانی و آغاز دل انگیز بهار و رویش دوباره زمین، ابیاتی بهاری در قالب مثنوی از منظومۀ شمس و قمر این شاعر کهن قمی در توصیف فصل بهار را می خوانیم:
مبارک باد ایام بهارت
"جهان از سبزه فیروزی گرفته
همه کس برگ نوروزی گرفته
زمین بگشاده درِ خُلد برین را
فلک خم گشته تا بیند زمین را
شنیدم در بهاران خون شود بیش
کشیده خار گل زان نشتر خویش
گشاده غنچه خون و کرده بیرون
شکوفه پنبه بهر بستن خون
ز سر مستی گل از یکسو فتاده
صبا بر دامن گل سر نهاده
به هم بر کرده گل بازار خورشید
شده شرمنده ابر از سایۀ بید
به شبنم شسته ریحان زلف بلبل
فلک پر کرده ز انجم دامن گل
زده گل همچو مستان پیرهن چاک
نسیم از بوی گل افتاده بر خاک …
قمر با شمس گفت ای قره العین
به دیوار تو روشن چشم کونین
مباد از بادۀ دولت خمارت
مبارک باد ایّام بهارت
شبت ماهی و ماهی باد سالی
ز خوبی هر چه خواهی در سمندت
فلک در سایۀ سرو بلندت
هوا بس خرم است امروز و دلکش
گرفته لاله جام و باده بیغش
گرفت اینک عروس گل ز سر ناز
گلستان کرد عالم را دگر باز
چمن سر سبزی باغ جنان یافت
جهان از نکهت نوروز جان یافت
به مجلس گل زر خود بر طبق کرد
چنان کز شرم آن نرگس عرق کرد
چمن خود را به رنگ و بو بیاراست
سمن بنشست و سرو ناز برخاست
دگر جان یافت خاک از باد شبگیر
جوان شد دگر بار عالم پیر
چمن هنگامۀ پیر و جوان شد
گل آتش باز و سوسن قصه خوان شد
درخت از گل که بر وی دارد آرام
مثال گنبد سبز است و بهرام
ز بوی گل که شد تا چرخ دوار
ز کامت ابر نیسان را دگر بار
چرا فصلی چنین تنها نشینم
بیا تا با گل و صهبا نشینم
تو خورشیدی و من آن ذرۀ پست
که در دامن افاق تو زد دست"
عکاسی تصاویر گل لاله : دانیال فتحی لاطران
پایان خبر/
کد خبر: 18170 - منبع خبر: پایگاه خبری پیک چاپار